نیسان آبی، قسمت هفتم - کی آنلاین

در خلاصه داستان این قسمت آمده است:

جمشید هاشم پور حامل مهم ترین خبر زندگی جمشید بود! خبری که زندگی جمشید را حسابی تکان می داد...

جمشید همان طور که همه پیش بینی می کردند، با تماشا جمشید هاشم پور غش می نماید. آن هم نه فقط یک بار. جمشید هاشم پور با قدم گذاشتن در خانه جمشید زندگی و روحیه او را متحول می نماید. جمشید به همین ملاقات راضی است، اما ماجرا حتی از این هم شیرین تر است.

جمشید هاشم پور فهمیده که در قرعه کشی بانک اشتباهی اجرا شده است و برنده بی ام و کسی نیست جز جمشید قاسم پور. جمشید با شندین این خبر هم برای بار چندم از حال می رود. بی ام و وارد زندگی جمشید می شود و هنوز از گرد راه نرسیده خوشی های زیادی را با خودش همراه می نماید.

برای عاطفه خواستگار می آید و آریا هم بر می شود. بی ام و خانواده را کنار هم جمع می نماید و امید را در دل آن ها زنده نگه می دارد. در سویی دیگر رضا خوشحال درگیری های خودش را دارد. آقای فاتح قصد خواستگاری از دخترش را دارد و پسرش هم با دختر رئیس بانک زندگی مخفیانه ای دارد. با همه این آشفتگی ها اما رضا با تماشا خوشحالی جمشید غم هایش را از یاد می برد.

قسمت هفتم نیسان آبی شاید برترین قسمت آن تا به امروز باشد. چند سکانس و چند موقعیت در این قسمت دیده می شود که خلاقیت لازم برای خلق لحظه های خنده دار را دارد و تکیه اش را از بحث و جدل های بی فایده و کل کل های کاراکتر ها برداشته است.

شاید برترین لحظه های قسمت هفتم گیر کردن سر جمشید لای شیشه پنجره ماشین باشد. جمشید در همین حال مراسم خواستگاری دخترش را اداره می نماید و خربزه اش را هم می خورد. این موقعیت به لحاظ دکوپاژ هم دست سازنده را برای گرفتن پلان های مجذوب کننده باز گذاشته است.

صحبت کردن رضا خوشحال با گاو ها هم از دیگر بخش های جالب قسمت هفتم است. جایی که او صحبت کردن با جماعت گاو را از صحبت با آدم ها تاثیر گذار تر می یابد. شخصیت های نیسان آبی پتانسیل قرار گرفتن در موقعیت های مجذوب کننده و کنش و واکنش های جالب را دارند؛ اما بیشتر وقت ها به کل کل ها و جر و بحث های بی فایده مشغولند. بحث هایی که نه تنها لحظه های کمدی نمی سازد، موجب سردرد تماشاگر هم می شود.

به هر روی نیسان آبی در قسمت هفتم کمی پیروز تر از گذشته عمل می نماید و باید دید که این قسمت نقطه عطفی است برای صعود یا یک اتفاق...